گوشواره های گیلاس

گوشواره های گیلاس

پدر و مادرم نطفه ام را در بامداد یک روز پاییزی،زیر درخت گیلاس نوپایی بستند و نه ماه بعد،از آن نطفه دختری زاده شد با چشم هایی به طعم گیلاس،به رنگ تابستان و به عطر آفتاب.
رهگذر عزیز?بپا میان هیاهو و آشفتگی های ذهن تبدارم،قهوه ات سرد نشود!

................................
آدرس کوتاه شده برای بلاگفایی ها:
http://goo.gl/vFR4ly
................................
در اینستاگرام پیجی به این اسم و آدرس ندارم.

هفت شهریورماه هزار و چهارصد و سه

چهارشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۳، ۰۹:۳۷ ق.ظ

فردا امتحان بورد تخصصی دارم...برام دعا کنید لطفا و انرژی بفرستید...من اعتقاداتم رو به کائنات از دست دادم و حداقل سه یا چهارساله که از آقای خدای سبیلو خبری ندارم...شده که بشینیم رو به روی هم و توی چشمهای همدیگه زل بزنیم و اون منتظر باشه دعام رو بشنوه ...اما من لجوجانه نگاهش کردم و دندونام رو فشار دادم و حرفی نزدم...ازش دلگیرم و تا نمیدونم کی،ازش چیزی درخواست نمیکنم...نمیتونم که درخواست کنم...متاسفانه آدم کینه ای هستم...

ولی شما اگر هنوز بند اتصالی به معنویات دارید لطفا برام دعا کنید...

۰۳/۰۶/۰۷
life around me