گوشواره های گیلاس

گوشواره های گیلاس

پدر و مادرم نطفه ام را در بامداد یک روز پاییزی،زیر درخت گیلاس نوپایی بستند و نه ماه بعد،از آن نطفه دختری زاده شد با چشم هایی به طعم گیلاس،به رنگ تابستان و به عطر آفتاب.
رهگذر عزیز?بپا میان هیاهو و آشفتگی های ذهن تبدارم،قهوه ات سرد نشود!

................................
آدرس کوتاه شده برای بلاگفایی ها:
http://goo.gl/vFR4ly
................................
در اینستاگرام پیجی به این اسم و آدرس ندارم.

۱ مطلب در شهریور ۱۴۰۱ ثبت شده است

آمده ام مرخصی تابستانی بعد از ارتقای دو به سه...از بد روزگار در دوره افسردگی مربوط به PMS هستم و حال ندار...چپیده ام توی تخت و جز فیلم دیدن و کتاب خواندن کار دیگری انجام نمیدهم...

روز اول شروع تعطیلات داشتم surgical approach یک جراحی را توی word تایپ میکردم که استادم گفته بود اگر تمام استپ ها را بنویسی و بلد باشی بعد از برگشتنت از تعطیلات اجازه داری عمل کنی و انجام این عمل در LEVEL ما بی سابقه است...هیجان داشتم و تا نمینوشتمش دستم به شروع تعطیلات نمیرفت...اتند سینیور این سرویس پیام داد بالاخره تعطیلات را شروع کردی؟خندیدم و گفتم دارم سرجیکال اپروچ مینویسم...عصبانی شد و گفت چیزی به اسم ریکاوری تایم در زندگی به گوش شما خورده؟گفت تو یکی از بااستعدادترین رزیدنت هایی هستی که دیدم و جواب هایی که به سوالات من میدهی را بعضا موقع فارغ التحصیلی هم بلد نبودم اما تفریح چی!؟

گفت تو با این حجم کار و استرسی که داری باید یک hobby در زندگی داشته باشی وگرنه به ۴۰سالگی که برسی خالی میکنی...من؟نقاشی دوست دارم و شنا و دو...وقت اما ندارم...

یک کلاس طراحی خوب آنلاین پیدا کرده ام که درحال بالا و پایین کردن جیب و زمانم هستم که ببینم ثبت نام کنم یا نه...اینکه وقت شرکت در کلاس را پیدا کنم بنظرم بعید می‌رسد...

مرداد و شهریور دوران خیلی سختی را سپری میکنیم...دوران مرخصی بچه ها و کم شدن تعدادمان و چندبرابر شدن فشار کاری...من واقعا امیدوارم از اول مهر شرایط قابل تحمل تر شود...درحال حاضر از من تن بی رمقی مانده و اعصاب پرتنشی ...

۰۷ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۳۳
life around me