بیست و یک مردادماه هزار و چهارصد و سه
يكشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۱۶ ب.ظ
شاید هیچکس اصلا نفهمه این چندماه برای من چه تجربه ای بود و چطور گذشت اما خودم که میدونم...چندماه تنها زندگی کردن و درس خوندن...تنهایی درس خوندن و خراب شدن کولر،خراب شدن یخچال،پیدا کردن تعمیرکار،آشپزی،تمیزکاری،خرید،و هزارتا کار ریز و درشت یک زندگی....
خودم که میدونم بعد زدن دکمه ی ۱۲ ساعت کرنومتر،بری ناهار فردا رو درست کنی،طالبی های یخچال رو آب بگیری(!)،آشغالا رو ببری بذاری داخل کوچه،ظرفا رو بشوری،دوش بگیری،خریدایی که اسنپ آورده رو سر و سامون بدی و هزارتا استرس هم همزمان تو دلت باشه یعنی چی...
زندگی انگار مثل یک دایره میچرخه اما هر دور سخت تر...همون زندگی دوران کنکور،همون زندگی دوران درس خوندن برای دستیاری اما این بار تنها...بدون حضور سادات عزیزم که خوشمزه ترین غذاهای دنیا رو برام درست کنه و من تنها دغدغه ام درس خوندن باشه...
۰۳/۰۵/۲۱