گوشواره های گیلاس

گوشواره های گیلاس

پدر و مادرم نطفه ام را در بامداد یک روز پاییزی،زیر درخت گیلاس نوپایی بستند و نه ماه بعد،از آن نطفه دختری زاده شد با چشم هایی به طعم گیلاس،به رنگ تابستان و به عطر آفتاب.
رهگذر عزیز?بپا میان هیاهو و آشفتگی های ذهن تبدارم،قهوه ات سرد نشود!

................................
آدرس کوتاه شده برای بلاگفایی ها:
http://goo.gl/vFR4ly
................................
در اینستاگرام پیجی به این اسم و آدرس ندارم.

بیست و پنجم بهمن ماه هزار و چهارصد

دوشنبه, ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ۰۳:۳۹ ب.ظ

کله ی کچلم را رنگ گذاشته ام و احساس قشنگ بودن میکنم...یعنی راستش ظهر خسته از بیمارستان برگشتم و به قصد اینکه بعد از بیدار شدن درس بخوانم خوابیدم...از خواب که بیدار شدم خوره ی رنگ مو افتاد به جانم و نیم ساعت بعدش روی صندلی آرایشگاهی نشسته بودم که حتی یکی از نمونه کارهایش را از نزدیک ندیده بودم...کلا دختر کله خری هستم...همیشه ی خدا تکانشی عمل میکنم و خب از موارد گندکاری های سابقم که بگذریم این بار نتیجه باب میلم شد...

تعطیلات عید در راه است...دلم میخواهد از برنامه ریزی برای سفر بنویسم اما میترسم...سال گذشته هم این حوالی توی سرم رویا میبافتم که آن روز نحس رسید و آغوشم برای همیشه خالی از بوی تن جوان برادرم شد...امسال را میسپارم دست خود سبیلویش که در همه ی بزنگاه های زندگی دستم را گرفته و من را هربار شرمنده ی خودش کرده...

زندگی روی دور تند است...امروز پروپوزالم را فرستادم دانشکده تا نوبت دفاع بگیرم...با گروه مرگ پایان نامه برداشته ام و روز اول اتند بی اعصابش در جواب اینکه گفته بودم قصد برداشتن پایان نامه ام با گروه شان را دارم گفته بود"خوشم اومد،ت*م شو داری که اومدی سمت فیلد ما" و من خندیده بودم...به ادبیات ارتوپدی عادت کرده ام...به رفتارها و صحبت هایی که خاص این فیلد است...به این سبک زندگی عادت میکنم کم کم...به حرف استادم فکر میکنم که گفته بود تو تمام کرایتریای اینکه سه سال بعد اینجا هیئت علمی باشی را داری و من وسط عصبانیت گفته بودم "اگه کلاهمم بیفته این سمت برنمیگردم برش دارم" ولی خب شنا که غریبه نیستید، حرف وسوسه کننده ای بود...

یک هفته ایست که وقت کتابخانه رفتن دارم...حالا که کووید دوباره اتاق عمل مان را خلوت‌کرده...تصمیمم تکرار رکورد سال قبل است...اینکه بازهم بالاترین نمره ارتقا بین level خودم در تمام دانشگاه شوم...برای ادامه ی این زیست ت*می به انگیزه احتیاج دارم و انگیزه ام از دیروز تا امتحان ارتقا این خواهد بود...

۰۰/۱۱/۲۵
life around me