درد و دل
شروع مراسم عزاداری امام حسین(ع) مقارن شد با شروع موج جدیدی از دردسر برای ما و پرسنل مراکز...شروع تلفن زدن بهورزها که خانم دکتر فلان تکیه مردم بدون ماسک بودن،فلان تکیه نذری پخش کردن،فلان تکیه حلقه ی واحد تشکیل دادن...و در اوج این خبرها اینکه موارد قطعی و مشکوکی که قرنطینه کرده بودیم توی مراسم حاضر شدن...این آخری کاسه ی آب داغی بود که روی سرم ریخته شد...
من در مقابل تک تک موارد مثبت جدید جمعیتم باید جوابگو باشم و نمیدونم چرا...اینکه من انقدر در مورد کرونا به دونه دونه ی مراجعینم آموزش میدم و در جوابم پوزخندی تحویل میگیرم و جمله ی «من کرونا نمیگیرم»،«من دو ماه قبل تب کردم احتمالا گرفتم و خوب شدم»،«ای خانم دکتر چقدر میترسی بذار بگیریم بمیریم» را میشنوم تقصیر من چیه نمیدونم...
اینکه ما میریم بازدید مغازه ها و یک ساعت فک میزنیم تا دهن مون کف کنه اما وقتی برای بازدید بعدی میریم و میبینیم نه فروشنده ماسک داره و نه خریدار نمیدونم چرا تقصیر ماست؟
شروع عزاداری ها مقارن شد با دوبرابر شدن فشار کاری من و پرسنل...تماس هایی که باید میگرفتیم حالا دو برابر شده...تلفن به دهیار و شورا و بخشدار که نامسلمون ها بیاین یه فکری کنین که تا دو هفته ی دیگه آمار اینجا دوبرابر میشه و در جواب میدیدم انگار این وسط فقط منم که نگرانم...که رئیس شورا همونطور که ماه قبل عروسی چندصدنفری برای دخترش گرفت حالا هم صف اول سینه زن هاست...چند روز قبل بعد از بحث طولانی سر همین مساله با بخشدار و ندیدن همکاری و وقتی واحد بیماری های واگیر مرکز بهداشت گفت نمیدونم خانم دکتر دیگه شما باید جوابگو باشین تلفن را قطع کردم و زدم زیر گریه...که در مقابل شنیدن حرف زور و غیر منطقی فقط گریه از دستم بر می اومد....
از یک هفته ی قبل پیام داده بودم به مسئول گسترش که بالاغیرتا این جمعه من رو نذار کشیک کرونا که برم خونه.و خبر داده بودم خانواده بیان دنبالم و تمام این چند وقت را به این امید گذروندم که پنج شنبه میاد و بعد از این مدت ۷روز هفته دو شیفت کار کردن دو روز میرم مرخصی...و امروز گسترش خبر داد نامه ای از معاونت درمان اومده که مراکز باید تاسوعا وعاشورا باز باشن چون احتمال داره شرایط نگران کننده باشه...
من این هفته را هم باید جمعه سر کار باشم؟به تاوان عزاداری کردن کسانی که یک سال حاضر نشدن به نفع کادر درمان نه فداکاری سختی که فقط از منزل نوحه گوش کنن؟....کاش آدمها در این برهه که کادر درمان از همه خسته تر هستن،وقتی کاری از دست شون برنمیاد برای کاهش این رنج،حداقل بار اضافی نباشن...
اینکه شما امسال هم عزاداری جمعی میکنید تبعاتی برای دیگران داره...برای من اینکه این هفته هم جمعه نمیتونم برگردم خونه و استرسم بابت جمعیت زنان باردارم چند برابر شده و غیره...و برای یک پرستار ICU کرونا که امیدوار بوده به کاهش آمار،اینکه دست از امید بکشه...
کاش حداقل بدونید این پرسنل بابت این بار اضافی پول چندانی دریافت نمیکنن...در شبکه ای که من مشغول به کار هستم بابت سه ماه اولیه کشیک های کرونا به پزشکها که بیشترین دریافتی را داشتن دو میلیون تومن دادن و این پزشکها در سه ماه اول حتی تا شانزده کشیک در ماه می ایستادن که به تدریج در ماه های بعد کمتر شد.و این مبلغ دریافتی مثلا برای مسئول پذیرش که پا به پای ما کشیک اومده بود هفتصد هزارتومن بود و برای راننده که با بنزین لیتری سه هزار تومن ما رو میبرد و می آورد حتی کمتر از این و برای نمونه گیر کلینیک غربالگری کرونا که پرخطرترین کار را داشت و روزانه تا پنجاه نمونه خلط از موارد مشکوک با لباس ایزوله و زیر نور مستقیم خورشید در گرمای چهل درجه میگرفت حدود یک میلیون تومن!!!!...و بعد از اون هم که دیگه هیچ دریافتی نداشتیم....این را گفتم که بدونید پرسنل درمان در چه شرایطی دارن جور میکشن و تنها انتظارشون از مردم اینه که مدتی دست از خودخواهی بکشن و تا جایی که براشون مقدوره در منزل بمونن و بیرون رفتن رو بذارن فقط برای مواردی که مجبورن...شرایط سخته و از خونه موندن دارید افسردگی میگیرید و احتیاج به بیرون رفتن دارید؟خیلی خوب درک میکنم...ولی این را در نظر بگیرید که کادر درمان و بهداشت که شامل تعداد زیادی آدم هستن که شما حتی ممکنه اسم پُست هاشون و کارهایی که انجام میدن رو تا حالا نشنیده باشین در کنار این مشکلات چالش های بیشتری هم دارن...بیاید برای حمایت از اونها و سبک تر کردن بار کاری اونها هم که شده این یکسال را کمی سخت تر بگذرونید....
بله بله بله...
در جریان تعداد لازم برای خانه بهداشت و بهداری و بیمارستان و ... هستم. و همین طور در جریان اغراق هایی که گاهی شیطون میره تو جلدت و واسه مخاطبای اینجات می کنی ;)
موفق باشی
ولی گمونم بازم نشناختی. عصبانی نشو :)))) حالا بعدا که دیدمت بهت نخ میدم ببینم میفمی یا نه :))))