گوشواره های گیلاس

گوشواره های گیلاس

پدر و مادرم نطفه ام را در بامداد یک روز پاییزی،زیر درخت گیلاس نوپایی بستند و نه ماه بعد،از آن نطفه دختری زاده شد با چشم هایی به طعم گیلاس،به رنگ تابستان و به عطر آفتاب.
رهگذر عزیز?بپا میان هیاهو و آشفتگی های ذهن تبدارم،قهوه ات سرد نشود!

................................
آدرس کوتاه شده برای بلاگفایی ها:
http://goo.gl/vFR4ly
................................
در اینستاگرام پیجی به این اسم و آدرس ندارم.

شهروند دوم

سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۱۷ ق.ظ

آمدیم مرکز شهرستان جلسه،و پزشکهای آقا ردیف اول و‌ پزشکهای خانم ردیف دوم نشستن...

شب فارغ التحصیلی یادمه اساتید آقا ردیف اول و خانم ها ردیف دوم ‌نشستن و حتی اساتیدی که با همسرشون اومده بودن مجبور شدن جدا بشن و خودشون برن ردیف جلو!

هنوز نمیدونم این چه قانون‌ نانوشته ای هست که ما باید ردیف دوم بشینیم؟چرا من به جای اینجا غر زدن نرفتم خیلی ریلکس ردیف اول بغل دست پزشکهای آقا بشینم؟از چه نگاهی ترسیدم؟از اینکه باقی پرسنل بگن این دکتر فلانی عقده ی ردیف اول داره یا عقده ی کنار مردها نشستن؟

هرچه هست کوتاهی از خودم بوده!

۹۹/۰۵/۲۸
life around me