گوشواره های گیلاس

گوشواره های گیلاس

پدر و مادرم نطفه ام را در بامداد یک روز پاییزی،زیر درخت گیلاس نوپایی بستند و نه ماه بعد،از آن نطفه دختری زاده شد با چشم هایی به طعم گیلاس،به رنگ تابستان و به عطر آفتاب.
رهگذر عزیز?بپا میان هیاهو و آشفتگی های ذهن تبدارم،قهوه ات سرد نشود!

................................
آدرس کوتاه شده برای بلاگفایی ها:
http://goo.gl/vFR4ly
................................
در اینستاگرام پیجی به این اسم و آدرس ندارم.

سوم تیرماه نود و نُه

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۱۰ ق.ظ

فشارها از همه طرف زیاد شده و نمیدونم چطور کنترل کنم این روزها رو...

درس و فشردگی مطالب و‌نزدیکی به امتحان و استرس های خاص خودش،مریضها و‌اوضاع نگران کننده ی کرونا در جمعیت تحت پوششم و مقاومت سرسختانه ی مردم برای ماسک نزدن و عروسی گرفتن،بازرسی چهارشنبه از مرکزمون توسط رئیس و درست در زمانی که وقت نفس کشیدن ندارم،خانمی که کارهای سامانه ام رو‌انجام میداد کرونا گرفت و‌گفت دیگه نمیتونم...

امروز وسط هر کلمه درس خوندنم به نسخه هام و سامانه ی کوفتی سیب فکر کردم که هیچ تایمی براش ندارم...از عصر درد زده سمت چپ قفسه ی سینه و دست چپم‌ و میدونم درد سایکولوژیک و اضطرابیه...

دعام کنید...که زودتر بگذره این روزهای سخت...

۹۹/۰۴/۰۳
life around me