گوشواره های گیلاس

گوشواره های گیلاس

پدر و مادرم نطفه ام را در بامداد یک روز پاییزی،زیر درخت گیلاس نوپایی بستند و نه ماه بعد،از آن نطفه دختری زاده شد با چشم هایی به طعم گیلاس،به رنگ تابستان و به عطر آفتاب.
رهگذر عزیز?بپا میان هیاهو و آشفتگی های ذهن تبدارم،قهوه ات سرد نشود!

................................
آدرس کوتاه شده برای بلاگفایی ها:
http://goo.gl/vFR4ly
................................
در اینستاگرام پیجی به این اسم و آدرس ندارم.

مرثیه ای برای چهارم بهمن ماه نود و هشت

يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۸، ۱۰:۵۹ ب.ظ

نقص های پایان نامه ام را اصلاح کردم،دو اپیزود فرندز دیدم و از ته دل خندیدم،دوش گرفتم و بعد از شش ماه لاک زدم...امشب تا دیروقت،تا هر ساعتی که چشم هام یاری کنن بیدار میمونم...فردا میرم پی کارهای فارغ التحصیلی و امضا گرفتن از جاهایی که حتی یکبار هم به عمرم نرفتم...این برنامه ی روز هفدهم اسفندماهم بود اما دنیا همینه دیگه...فکر اینکه باید دوباره به مدت نامعلومی پنج و نیم صبح تا نیمه شب درس بخونم مثل یک وزنه ی هزار کیلویی روی سینه ام فشار میاره،فکر بی پولی و اینکه من چقدر روی این چندماه حقوقم حساب کرده بودم تا کمی فشار رو از خانواده بردارم،اما امشب که شنیدم پشتیبانم،دخترکی که در یکی از تاپ ترین رشته های پزشکی درس میخونه دچار متاستاز سرطانش شده که قبلا جراحی و برطرف شده بود باعث میشه به مشکلات خودم بخندم...

به این دو سال فکر میکنم و اتفاقات باور نکردنی که از سر گذروندم.به تمام سنگ هایی که جلوی پام افتاد و زمین خوردن هایی که بابتش اشک ریختم،اشک ریختم اما دوباره یا علی گفتم و بلند شدم...امروز بعد از ظهر هم بعد از اینکه دوباره خبر امیدواری شنیدم نشستم پای درس و سه ساعت پیاپی خوندم و بعد خبر نهایی لغو امتحان...بلند شدم،نشستم لبه ی تخت و بی صدا اشک ریختم.اشک از سر خستگی و استیصال...بعد صورتم رو پاک کردم و گفتم یک راهی براش پیدا میکنیم...

حالا به انگشت های لاک زده ام نگاه میکنم و سعی میکنم دیگه هرگز برای روز بعد این امتحان برنامه ریزی نکنم...یک حسی چند ماه قبل به من گفته بود هیچوقت قرار نیست به این امتحان برسی و من حالا بیشتر به اون حس اعتماد میکنم...حتی ذره ای بابت امتحان ندادن ناراحت نیستم چون چندین ماهه که به جدیت فهمیدم ادامه ی این رشته،اینجا بزرگترین اشتباهه اما میدونید?وقتی کاری رو شروع کنید و بابتش عمر و توان تون رو بذارید دیگه سخته رها کردن...دیگه بی هدف ادامه میدید...بی امید و انگیزه...

۹۸/۱۲/۰۴
life around me