کتابهایی که در سال96 خوندم:
46.غول مدفون_کازوئوایشی گورو
تعریف قلم این نویسنده رو زیاد شنیده بودم و بعد دیدن این کتاب,بدون هیچ آشنایی قبلی خریدمش.
داستان کتاب تو سالهای خیلی خیلی دور انگلستان میگذره.زمانی که مردم چیزی به معنای امروزی "خانه" نداشتن و با شمع اطرافشون رو روشن میکردن.زمانی که غولها روی زمین زندگی میکردن و اسطوره هایی از این دست توی داستان وجود داره.
مردمی که توی این داستان زندگی میکنن و خصوصا دو شخصیت اصلی که زن و شوهری میانسال به اسم اکسل و بئاتریس هستن که عاشقانه همدیگه رو دوست دارن,به دلیلی نامعلوم تمام خاطرات شون رو فراموش کردن و هر اتفاقی که می افته چند دقیقه ی بعد ردی ازش باقی نیست و کسی به یادش نمیاره.
پشت جلد کتاب نوشته"...در روزگاری که همه چیز فراموش میشود,آیا عشق هم از یادها میرود؟".همین جمله من رو ترغیب کرد این کتاب رو بردارم.
از خوندنش واقعا لذت بردم و پاسخ همین سوال بالا که در سیر داستان مشخص میشه خیلی برام جالب بود...اینکه اگر تو دنیایی زندگی میکردیم که هیچکس هیچ خاطره ای به یاد نداشت چه اتفاقی می افتاد؟صلح برقرار بود یا جنگ؟
45.صدنامه ی عاشقانه_نزارقبانی
این کتاب شامل صدتا از شعرهایی هست که نزارقبانی در زمانهای مختلف برای معشوقه هاش مینوشته و یک زمانی تصمیم به انتشارشون گرفته.
44.اتحادیه ی ابلهان_جان کندی تول.
خب این هم از اون کتابهایی هست که من با اعتماد به سلیقه ی مترجمش یعنی پیمان خاکسار خریدمش.
شخصیت اصلی کتاب پسر عجیب و غریبی به اسم ایگنیشس هست که با مادرش زندگی میکنه.افکار جالب این پسر غولپیکر و تلاشش برای راه انداختن نهضت های مبارزه با چیزهای الکی که خودش بهشون اعتقاد داره,لحظات کمدی بامزه ای رو میسازه.اما در عین خندیدن مدام متوجه طعنه های ظریفی که نویسنده به مسائل مختلف میزنه مثل تحقیر سیاه پوستها,انتقاد از عملکرد پلیس و...هم میشین.تو این کتاب بنا به اتفاق هایی که رخ میده,شخصیت هایی وارد داستان میشن که سلسله رابطه های جالبی بین شون ایجاد میشه که با جلو رفتن داستان کم کم متوجهش میشین و من اینو خیلی دوست داشتم و ذهن نویسنده رو تحسین میکردم.
جالبه بدونین که نویسنده ی این کتاب به هر ناشری که مراجعه کرد کسی حاضر به چاپ کتابش نشد و درنهایت خودکشی کرد.و بعد از مرگش مادرش همون راه رفتن به تک تک انتشارات ها رو ادامه داد تا موفق بشه رویای پسرش رو برآورده کنه و در نهایت نظر یک ناشر رو جلب میکنه و جالب اینکه این کتاب بعد چاپ به موفقیت خیلی بزرگی رسید و حتی جایزه ی پولیتزر سال1981 رو هم برده.
43.من نجود هستم,ده ساله و طلاق گرفته_دلفین مینویی.
داستان زندگی دختر ده ساله یمنی هست که یک روز میفهمه توسط مردهای خانواده به عقد مردی سالها بزرگتر از خودش در اومده.درحالی که هنوز به بلوغ جنسی نرسیده مجبور به رابطه ی جنسی میشه و تحت آزار جسمی و جنسی و روحی قرار میگیره...درحالی که بزرگترین آرزوش بازی کردن با بچه های توی کوچه هست.
تا اینکه یک روز....
یک کتاب کم حجم ساده که بر اساس یک داستان واقعی نوشته شده.
42.جنگل نروژی_هاروکی موراکامی.
کتاب روایتگر داستان زندگی پسری به اسم واتانابه هست که برای دانشگاه راهی توکیو میشه.داستان عشق متفاوتش به دختری به اسم نائوکو که ماجرایی غم انگیز اونا رو به هم ربط میده....داستان از زبان واتانابه روایت میشه و نثرش طوری هست که حتی تو قسمت هایی از کتاب که هیچ دیالوگ غم انگیزی رد و بدل نمیشه بازهم میتونین بوی غم رو احساس کنین...
41.بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم_دیوید سداریس.
طبق نوشته ی پشت کتاب,دیوید سداریس پرمخاطب ترین طنزنویس پانزده سال اخیر آمریکاست و از همین کتابش هشت میلیون نسخه فقط تو امریکا فروش رفته.
اما دلیل انتخاب من نه خود نویسنده بلکه مترجمش یعنی پیمان خاکسار بود.یه جایی خوندم آقای خاکسار گفته بود من کتابهایی رو برای ترجمه انتخاب میکنم که یه جنونی توشون وجود داشته باشه!. و من این جنون فوق العاده رو تو دوتا از ترجمه های ایشون یعنی "جز از کل" و "ریگ روان" دیده بودم و مشتاق بودم ببینم این یکی چه حرفی برای گفتن داره.
این کتاب یه جور طنز انتقادی اجتماعی هست و نویسنده سعی داره بعضی رفتارهای اجتماعی یا خانوادگی اشتباهی که تو امریکا وجود داره رو با زبان طنز مورد انتقاد قرار بده(یه چیزی تو مایه های کتاب چقدر خوبیم ما نوشته ی ابراهیم رها ولی خب مسلما تو سطح بالاتری).
فقط مشکل اینجاست که فرهنگ امریکا خیلی خیلی با ما متفاوته واسه همین خیلی از شوخی هاش برای خودمون قابل درک نیست و تا بیایم چندبار بخونیم و هضمش کنیم دیگه طنزش میپره(!).درحالی که مثلا وقتی شما طنز عزیزنسین رو میخونین چون فرهنگ ترکیه به ما نزدیکه موقع خوندنش انگار یه ایرانی اونو نوشته.
با تمام این حرفها من بخاطر شخصیت خود دیویدسداریس که خیلی بامزه خودش رو تو کتاب جا زده و همینطور بخاطر همون خل بازی معروف کتابهای خاکسار از خریدم راضی ام.
40.غرور و تعصب_جین آستین.
اگه تابحال از این سبک (عاشقانه های کلاسیک)خونده باشین میدونین چه جور کتابیه.درکل سبک مورد علاقه من نیست و صرفا گاهی جهت رفع خستگی میرم سراغ این کتابها...این کتاب نسبت به باقی کتابهای این سیاقی که خونده بودم خیلی اعصاب خورد کن بود و از هیچ معیار خوبی برای یک زن صحبت نمیکرد جز زیبایی ظاهری و ثروت خانوادگی...در کل از اول تا آخر کتاب اتفاقی نمی اُفته جز نگرانی از بی شوهری پنج تا دختر!(اگر میخواین ازین جور کتابها بخونین بهتره "جین ایر","زنان کوچک"،"بلندی های بادگیر" و... رو امتحان کنین.)
39.جنگ چهره ی زنانه ندارد_سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ(نشرچشمه)
موقع خریدنش اصلا نمیدونستم برنده ی جایزه ی نوبل بوده و خب اصلا اهمیتی هم نمیدادم به هرحال...اما میتونم بگم کتاب فوق العاده خوبیه.
این کتاب رمان نیست و درحقیقت مستندی هست از خاطرات زنهای روسی که در جنگ جهانی دوم شرکت کردن.در حقیقیت نویسنده ی کتاب روزنامه نگاری بلاروسی هست که با تعداد زیادی از این زنها مصاحبه کرده و هرخاطره ای رو به اسم خود فرد مصاحبه شونده ثبت کرده و تمام کتاب از این خاطرات کوتاه و بلند تشکیل شده...خود نویسنده میگه من قصد ندارم داستان جنگ و فتوحات رو بگم چون قبلا بارها گفته شدن.من میخوام از آدمها بنویسم و احساساتی که در اون زمان داشتن...
من که قبلا نمیدونستم هزارها نفر زن(حتی دختر نوجوان)توی اون جنگ شرکت کردن و تو پست های مختلف از پزشک و پرستار گرفته تا خلبان و تک تیرانداز و پارتیزان و آشپز و...انجام وظیفه میکردن...حتی دخترهای 15-16ساله ای که داوطلبانه راهی جبهه میشدن درحالی که هیچ نمیدونستن چی در انتظارشونه و فقط میخواستن اجازه ندن خاک کشورشون به دست آلمانها بیفته.دخترایی که به همسایه میگفتن به گلدونهام آب بده من زود برمیگردم و چهارسال تمام تو جبهه موندگار میشدن...مادری که مجبور شد نوزاد خودش رو تو آب خفه کنه چون صدای گریه هاش دشمن رو خبر میکرد(کی میتونه درک کنه این زن تو اون لحظه چی کشیده؟)...مادری که به تن بچه ی نوزادش نمک و سیر میمالید تا کاملا قرمز بشه و آلمانها فکر کنن بچه تیفوس داره و طرفش نیان و بتونه با این طرفند به سربازهای روس غذا برسونه...دخترهایی که عاشق موهاشون بودن اما مجبور شدن بتراشنشون...زنهایی که موقع دیدن سربازهای دشمن دلشون به رحم می اومد و احساسات اجازه نمیداد شکلیک کنن...زنهایی که وقتی بعد ماه ها برمیگشتن خونه,مادرشون میگفت دعا میکردیم اگه قراره زیباییت از بین بره همونجا کشته بشی چون به هرحال خواهرات باید ازدواج کنن و اگه تو زشت میشدی کسی نمی اومد خواستگاری اونا...زنهایی که...زنهایی که...
زنهایی که دلاورانه جنگیدن,مجروح یا شهید شدن و روی سینه شون پر شد از انبوه مدالهای رنگارنگ اما بعدها هیچکس حرفی از اونها نزد و حالا که بعد گذشت سالها پیرشدن ,این روزنامه نگار کار بزرگی میکنه که پیداشون کرده و ازشون میخواد مهرسکوت رو بشکنن...
بدون اغراق تمام صفحات رو با بغض میخونم...
38.گزیده اشعارسیاسی نزارقبانی.
آقای قبانی شاعر معروف سوری هستن که هم تو دنیای عرب و هم تو کشور ما خیلی معروف هستن.موضوع اصلی عمده ی اشعارش در مورد "زن" هست و انقدری ظریف و خوبن که موقع خوندن شون احساس میکنی هیچ زنی نتونسته جنس خودش رو اینطور توی شعر مطرح کنه که نزارقبانی تونسته.
اما این کتاب شامل اشعار سیاسی اعتراضیش هست در مقابل حاکمان عرب,صهیونیست ها...و خیلی هم بی پرده حرف زده و اگه این کتاب تو کشورهای عربی اجازه ی چاپ داشته باشه جای تعجبه.
خوندنش خالی از لطف نیست.
37.گتسبی بزرگ_اسکات فیتس جرالد.(بازخوانی)
حدودا دوسال قبل این کتاب رو خوندم درحالی که بلافاصله قبلش هم یک عالمه کتاب کلاسیک دیگه خونده بودم و از این سبک خسته بودم...بعد خوندنش مدام با خودم میگفتم خب که چی؟چرا این کتاب انقدر مشهوره؟
تا اینکه چندروز قبل مجددا خوندمش و لذت این بار خیلی بیشتر بود.و این نشون میده روحیه ی شما موقع خوندن کتاب چقدر میتونه تو فیدبکی که از خوندنش میگیرین تاثیر داشته باشه...و خب مسلما آدم تو دور دوم خوندن متوجه چیزهایی میشه که تو دور اول نشده.
در مورد داستانش توضیحی نمیدم اما برای من جذاب ترین و البته تلخ ترین قسمتش این بود که شخصیت اصلی داستان(گتسبی) انقدر دورش شلوغه و مهمونی های بزرگش آوازه دارن اما تنهاییش....تنهاییش...آخ از تنهاییش و آخ از صفحات انتهایی کتاب...
ترجمه ی کتاب از زبان آمریکایی هست واسه همین خیلی بد بود و من مجبور میشدم بعضی جملات رو چندبار بخونم...بنظرم این جزو اون کتابهایی هست که ممکنه مطابق سلیقه ی همه نباشه اما ارزشش رو داره که همه یکبار بخوننش.
36.بابالنگ دراز(بازخوانی)
برای بار سوم خوندمش و احتمالا بازهم میخونمش...یکی از بهترین کتابهایی هست که تابحال خوندم.
35.قلعه حیوانات_جورج اورول.
کتاب درمورد حیوانات یک مزرعه هست که تصمیم میگیرن علیه مزرعه دار قیام کنن و خودشون زندگی خودشون رو در دست بگیرن تا همه ی محصولاتی که تولید میکنن(شیر و تخم مرغ و...)برای خودشون بمونه نه اینکه به فروش برسن و هیچ سهمی گیر خودشون نیاد...و در ادامه ی کتاب شاهد سرنوشت این انقلاب و رویه ای که حاکمان مزرعه(یعنی خوک ها)در سالهای آینده در پیش میگیرن هستیم.
داستانش در حقیقت نمادین هست و پر از طعنه به حاکمان سیاسی...کتاب خیلی قشنگی بود و من فکر میکنم هر ملتی که انقلاب رو از سر گذرونده باشه,بعد از سالها که این کتاب رو بخونه احساس میکنه داستانش عینا از روی انقلاب همون کشور نوشته شده...مثل من که نمیتونم باور کنم طعنه ی این کتاب خاصه به انقلاب ایران نبوده!
یک جمله ی درخشان هم این کتاب داره که میگه:"همه ی حیوانات برابرند,اما بعضی برابرترند"....(عزیزان ژن های برتر که معرف حضورتون هستن؟)
34.ریگ روان_استیو تولتز.
خب کتاب"جز از کل" این نویسنده انقدری بهم چسبیده بود که بی درنگ رفتم سراغ کتاب بعدیش.از نظر شیوه ی نگارش خیلی به کتاب قبلی شباهت داشت و مطابق سلیقه ی من بود.
همه ی شخصیت های اصلی کتابهای این نویسنده,آدمهای عجیبی هستن و خصوصیت شاخصی که دارن در طرز فکرشون هست که توی مکالمات شون بروز پیدا میکنه.دیالوگ هاشون واقعا عالی هستن و با خوندن شون من مدام نویسنده رو تحسین میکنم.
این دوتا کتاب رو حتما باید چندسال بعد مجددا بخونم.
شخصیت اصلی کتاب مردی هست که در اوج بدشانسیه و تمام اتفاقات بد دنیا براش رخ میدن و جالب اینجاست که صدمه میبینه اما نمیمیره.و خودش به این نتیجه میرسه که دچار مرض جاودانگی شده.
قسمتی از متن کتاب:"ای خدا چرا نقش من در این دنیا صرفا دلقک سقوط کرده نیست؟چرا باید دلقک سقوط کرده ای باشم که بقیه ی دلقک های سقوط کرده رویش سقوط میکنند؟به عبارت دیگر چرا روی پیشانی ام نوشته هر پیرزنی که در سوپرمارکت لیز میخورد باید بازوی من را بگیرد؟"
33.فرار از اردوگاه14_بلین هاردن.
این کتاب داستان واقعی زندگی مردی به اسم"شین"اهل کره ی شمالی هست که در یه اردوگاه مخفی سیاسی متولد میشه و موفق میشه بعد بیست و اندی سال زندگی توی اون اردوگاه فرار کنه.و در حقیقت از بین کسایی که از بدو تولد در اون اردوگاه ها بودن تنها کسی هست که تونسته فرار کنه و زنده بمونه.
برای من کتاب خیلی جذابیه چون هیچوقت دید روشنی از وضع زندگی مردم تو کره شمالی نداشتم و داستانهایی که از زبان "شین" روایت میشه واقعا متاثرم میکنه.کی باور میکنه تو این اردوگاه ها مردم به حدی گرسنگی میکشن که برای سیر نگه داشتن خودشون مثل نشخوارکنندگان غذا رو میجون و بعد بالا میارن تا دوباره بخورنش؟
این اردوگاه ها که تعدادشون هم زیاد هست توسط تصویربرداری های ماهواره ای شناسایی شدن اما دولت کره ی شمالی از اساس وجودشون رو منکر میشه.
32.پیرمرد و دریا_ارنست همینگوی
داستان نسبتا کوتاه صد صفحه ای هست در مورد پیرمرد ماهیگیری که ماه هاست حتی یک ماهی هم نتونسته صید کنه و حالا در روزی که تاریخش همیشه براش خوش شانسی میاورده راهی دریا میشه با اطمینان اینکه این بار هم شانس بهش رو میکنه و صید خوبی در انتظارشه و وقایعی که در نهایت براش رخ میده.
این کتاب نقش خیلی مهمی توی نوبل گرفتن این نویسنده داشته اما راستش معیار من برای کتاب خوندن هیچوقت تعداد جوایزی که گرفته نیست و من بیشتر براساس علاقه و غریزه ی خودم کتاب انتخاب میکنم(گرچه گاهی هم اشتباه میکنم).ولی تصمیم گرفتم هرچندوقت یکبار از کتابهایی که به عنوان اثزهنری شناخته میشن هم بخونم و ببینم نظر من در موردشون چیه.
راجع به این کتاب نمیدونم چه توضیحی بدم چون خودم نفهمیدم این کتاب چرا انقدر معروفه...همیشه فکر میکنم اگر این جور کتابها توسط نویسنده های ناشناس نوشته میشدن نه بزرگانی مثل همینگوی,هیچوقت بخت و اقبال بهشون رو نمیکرد....البته این صرفا نظر و سلیقه ی منه.
(من از نظرات بقیه تو انتخاب کتاب استفاده میکنم و همیشه قبل کتاب خریدن از کسایی که سلیقه ی مشابه من دارن نظر میپرسم اما هیچوقت نمیذارم نظراتشون بهم غلبه کنه.یعنی اگر یه نفر بهم بگه فلان کتاب افتضاحه اما من دلم باهاش باشه میخونمش و حتی خیلی وقتا ازش خوشمم میاد.پس وقتی من زیاد با کتابی ارتباط برقرار نمیکنم معنیش این نیست که برای شماهم همونطور باشه)
31.رهبری_الکس فرگوسن.
سالهای نوجوانی من به فوتبال گره کور خورده بود و میتونم بگم در راس سرگرمی های دوران دبیرستانم"فوتبال"میدرخشید.
درسته که هیچوقت طرفدار پروپاقرص منچستریونایتد نبودم اما این تیم و به خصوص مربیش به شدت برام قابل احترام بودن و دلیلی که از برد این تیم خوشحال میشدم قطعا خود فرگوسن بود.
سالها از اون تب و تاب داغ گذشته اما وقتی چشمم به این کتاب افتاد دلم نیومد ازش بگذرم.
این کتاب در واقع زندگی نامه ی فوتبالی این مرد فوق العاده ست.مردی که بیست و چندسال پیاپی سرمربی یک تیم مهم موند و بخش بزرگی از تاریخچه ی این باشگاه رو به اسم خودش ثبت کرد.
اینجا فرگوسن از تکنیک های مربیگری که داشته میگه و سیاست هایی که تو اداره ی باشگاه براش مهم بوده...میگه باید چه کارهایی کرد تا بشه که مدیر موفق بود.وقتی تو این کتاب خوندم که ایشون به ریزترین جزئیاتی که ممکن بوده روی کیفیت بازی بازیکن هاش اثر بذاره دقت میکرده خیلی تعجب کردم.اینکه حتی جلساتی با پارتنرهای بازیکن هاش ترتیب میداده و براشون توضیح میداده توی خونه چه غذاهایی بخورین و چکارهایی انجام بدین تا کیفیت بازیکن من افت نکنه.
اینکه شخصا پاسخگوی هزاران نامه ای بوده که طرفدارها براش میفرستادن...همه ی اینا برام جذاب بود.
شاید اگه هیچ سررشته ای از فوتبال هم نداشته باشین بتونین از این کتاب درس بگیرین اما بهتون پیشنهادش نمیکنم.بنظر من اگه بازیکن هایی مثل اریک کانتونا رو میشناسین و میدونین فرگوسن چه نقشی تو پیشرفت شون داشته,میتونین این کتاب رو بخونین و لذت ببرین و ببینین که با خوردن و خوابیدن و رویا بافتن هیچوقت نمیشه به موفقیت پایدار رسید.
"رفتار ایشون در مقابل بازیکن هاشون برای من یادآور رفتار دکتر ر جراح در برابر ما بود.همینقدر مقتدر و جدی و ترسناک,همینقدر پشتیبان و مهربان و مناسب برای دردودل و تکیه کردن."
30.جزء از کل_استیو تولتز(ترجمه ی پیمان خاکسار)
داستان کتاب ماجرای زندگی یه پدر و پسر هست.اکثر فصول کتاب از زبان پسر(جسپر)روایت میشه ویک فصلش از زبان پدر(مارتین)...بدون اغراق میگم جذابترین کتابی بود که تابحال خوندم...تمام جملات کتاب کوتاه و اکثرا در حد چند کلمه هستن و گاهی با تعداد خیلی زیادی جمله ی کوتاه مواجه میشین که یکی از علل جذابیت کتاب همینه!
دیالوگها درخشان!...اتفاقات پیش بینی نشده!...داستان پر کشش...
خودم به شخصه عاشق شخصیت جسپر شدم و ساعات زیادی از روز ذهنم درگیرش بود و بهش فکر میکردم...مُدام به عکس نویسنده که پشت کتاب چاپ شده نگاه میکردم و میگفتم تو خوشبخت ترین آدم دنیایی که اولین کتابت یه همچین چیز معرکه ای شده!!
باور کنین ارزش اون 50000تومن رو داره!
29.دنیای سوفی_یوستین گوردر.
این کتاب رو هدیه گرفتم و تنها دلیلی که تا آخر خوندمش همین بود.
شخصیت اصلی کتاب دختری چهارده ساله به اسم سوفی هست که نامه های عجیب و ناشناسی از یک فیلسوف به دستش میرسه که قصد داره تاریخ فلسفه رو به سوفی آموزش بده....شروع میکنه از زمان قدیمی ترین فلاسفه,از دموکریتوس گرفته تا ارسطو و افلاطون و سقراط و بیا تا مارکس و فروید و الی آخر در مورد تک تک شون و عقایدی که داشتن مختصری توضیح میده(در قالب همون نامه ها).
راستش من اصلا خوشم نیومد و واقعا این 600صفحه رو با عذاب تموم کردم و تازه بنظرم خود توضیحات در مورد فلسفه بد نبود,ماجراهایی که برای سوفی اتفاق می افتاد خیلی بچگانه بود به درد سرگرم کردن یه بچه ی هفت هشت ساله می اومد(تاکید میکنم از نظر من).
28.یازده دقیقه_پائولو کوئلیو.(ترجمه ی آرش حجازی)
کتاب در مورد دختری برزیلی به اسم "ماریا"ست و زندگی کنجکاوانه ای که داره...اصل موضوع این کتاب در مورد رابطه ی جنسی هست و درواقع منظور از یازده دقیقه هم همون مدت زمانی هست که دو نفر باهم هم آغوشی دارن...
ماریا دختریه که به قصد معروف شدن از برزیل راهی سوئیس میشه و اونجا بخاطر اتفاقاتی روسپی میشه و درنهایت پی میبره که عشق صرفا بخاطر اون یازده دقیقه نیست.و ممکنه دو نفر ساعتها به همدیگه فقط زل بزنن و سرریز از لذت بشن بدون اینکه حتی بدن همدیگه رو لمس کنن.
راستش بنظر من اصلا چیزی نیست که ارزش خوندن داشته باشه و مطالبی که به عنوان دستاورد کتاب ارائه میشن یه چیزای بدیهی هستن که همه میدونن!
+فقط یه حرف خوبی که داشت صحبت از زنهایی بود که نمیدونن باید تو یه رابطه ارضا بشن و خیال میکنن هروقت مرد خواست باید رابطه تموم بشه...(واقعا هنوز زنهایی هستن که از این حق باخبر نیستن)
27.من تروریست نیستم,اما یک بار در فیلمی نقش اورا بازی کردم_ماز(مازیار)جبرانی.
من این کتاب رو به حساب یه کتاب کمدی خریدم که باهاش قهقهه بزنم اما باید بگم شما با این دیدگاه نخریدش.
نویسنده ی این کتاب(مازیار جبرانی)که استندآپ کمدین ایرانی هست که تو آمریکا بزرگ شده و تو این کتاب سعی کرده در قالب شوخی و خنده,از مشکلات زندگی تو آمریکا بگه و از قضاوتهایی که آمریکایی ها در مورد ما ایرانی ها و کلا خاورمیانه ای ها دارن.و تلاش کرده دیدگاه اشتباهی که فکر میکنن ما همه تروریست هستیم رو با طنز,زیر سوال ببره)
متن کتاب به سبک استندآپ کمدی نوشته شده و درصورتی بامزه میشه که خود مازجبرانی اجراش کنه وگرنه با خوندن خودمون,طنزش زیاد مشخص نیست.(نیاز داره به بالا و پایین بردن صدا و ادا اطوارهای خاص استندآپ کمدین ها,تا لحن شوخیش مشخص بشه)
نویسنده لابلای داستان های پراکنده ای که تعریف میکنه,از ماجرای ورودش به کمدی و تلاشهایی که کرده حرف میزنه و از موفقیت هاش,معروف شدنش...دعوت شدنش توسط جورج بوش یا تقدیر ازش توسط پادشاه اردن و...
خوندنش منو یاد کتاب "عطر سنبل,عطر کاج"مینداخت با این تفاوت که اون بامزه تر بود...
بعد اتمامش بیشتر ناراحت بودم تا خوشحال.ناراحت ازینکه تو کشورهای خارجی کلی آکادمی واسه آموزش کمدی وجود داره.کلی جا برای پیشرفت و اینکه چقدر میتونه شغل پر درآمدی باشه اما تو ایران؟(واقعا بعد خوندنش متوجه میشید تلاش رامبدجوان برای پرورش استندآپ کمدین,هرچقدر ابتدایی و غیر قابل مقایسه با کشورهای دیگه بود اما هزاربرابر ارزشمندتره چون اقلا تونست تا حدی ایرانی ها رو با این هنر آشنا کنه)
و از طرف دیگه ای ناراحت شدم ازینکه این فرد از تمام کشورهای خاورمیانه دعوت میشه برای اجرا, بجز کشور خودش...
26.دختری در قطار_پائولا هاوکینز.
همونطور که احتمالا میدونید این کتاب خیلی معروف و پرفروشی هست و جایزه برده اما تجربه به من ثابت کرده بود که این کتابهای معروف بیشتر تو ذوقم میزنن و پشیمونم میکنن از خریدن شون.و از طرفی چندتا نقد در موردش خوندم و چندتا نظر منفی از خواننده هاش که باعث شد کلا دورش رو خط بکشم اما کنجکاوی بهم غلبه کرد و خریدمش اما در کمال ناباوری باید بگم که خیلی خیلی دوسش داشتم.
داستان خوب و ترجمه خوب,دیگه چی میخوام؟
ماجرای کتاب از زبان سه شخصیت زن کتاب یعنی ریچل,مگان و آنا روایت میشه که زیاد به هم ربطی ندارن اما درجریان کتاب به هم ارتباط پیدا میکنن.یه داستان جنایی هست که حول ماجرای مرموز قتلی میگرده که معلوم نیست قاتلش کیه و انقدری برای من جذاب بود که نتونم زمین بذارمش و با جدیت تمام بخونم و تمومش کنم.
مترجم این کتاب محبوبه موسوی هستن و من به قیمت20هزارتومن خریدمش.
25.هزار خورشید باشکوه(تابان)_خالد حسینی.
کتاب روایت زندگی دو زن(مریم و لیلا) افغان, در گیر و دار جنگ داخلی و هرج و مرج های طالبان هست.و سرنوشت ,که این دوتا رو در کنار هم قرار میده.
از رنج مردم افغان خصوصا تحقیر زنها مینویسه و از اتفاقاتی که در طول عمر یکی از زنها(مریم) می افته و در انتهای داستان میبینیم که چطور این اتفاقها مریم رو پخته و آب دیده میکنن و تبدیل به یک قهرمان میشه.
کتاب لذت بخش و درعین حال دردناکی بود اما اگر بخوام با بادبادک باز مقایسه اش کنم باید بگم چندین لول از نظر سبک نگارش و بیان داستان پایینتر بود.البته بخش زیادی از این موضوع مربوط به ترجمه ی ضعیفش بود که حتی کتاب نخون ترین آدم هم با خوندن پنجاه صفحه ی اول متوجهش میشد.
در هر صورت راضی هستم از خوندن قلم این نویسنده که اتفاقا پزشک هست و حتما کتابهای بیشتری از ایشون خواهم خوند.
24.بیلی_آناگاوالدا
شخصیت های اصلی کتاب دوتا دوست به اسم بیلی و فرنک هستن که افتادن ته دره و کسی نیست کمک شون کنه و تمام کتاب از زبون بیلی روایت میشه که ماجرای زندگیش رو خطاب به یه ستاره تو آسمون تعریف میکنه.
ذر تمام مدتی که کتاب رو میخوندم حس خوبی داشتم چون کلا سادگی قلم گاوالدا رو دوست داشتم اما باید اعتراف کنم انقدر پایانش شبیه فیلم های آبکی ایرانی,دم دستی و غیر حرفه ای بود که شوکه شدم و از خودم پرسیدم نمیخوای در مورد علاقه به قلم این نویسنده تجدید نظر کنی؟چون به هرحال این کتاب برترین رمان گاوالداست!!
با اینکه پایانش خیلی آبکی بود اما واقعا من از خوندنش پشیمون نیستم.
23.کاش کسی جایی منتظرم باشد_آناگاوالدا
این کتاب هم بخاطر ارادت و اعتمادی که به قلم آناگاوالدا دارم خریدم و چون کلا سبک این نویسنده رو میپسندم خیلی از خریدم راضی ام.کتاب مجموعه ای از چند داستان کوتاهه ولی داستانهاش انقدر ساده و دلچسب بودن که حتی من بی علاقه به داستان کوتاه رو هم راضی کرد.
موضوعات داستانهاش متفاوته,از عشق گرفته تا زندگی روزمره یا انتخاب یه آدم و...
یک کتاب جیبی حدودا 200 صفحه ای بود با ترجمه ی ناهید فروغان از نشر ماهی که من با قیمت یازده هزارتومن خریدمش.
13-22.کلیدر_محمود دولت آبادی.(مجموعه ی ده جلد کتاب)
چندماه قبل رفتم کتاب بخرم.فروشنده دست گذاشت روی دوتا کتاب و گفت اینا رو با کلیدر مقایسه میکنن.شما که حتما کلیدر رو خوندی؟...راستش روم نشد بگم نه چون جوری حرف زد که انگار نخوندن این کتاب یعنی یه جرم بزرگ.و گفتم آره,خوندمش!!!
با عذاب وجدان از کتابفروشی اومدم بیرون و گفتم میخونمت لعنتی!
البته حواستون باشه که حجمش خیلی زیاده و ممکنه خسته تون کنه پس بین جلدهاش,کتابهای دیگه ای هم بخونین.
رمان کلیدر شامل ده جلد کتاب هست و داستان زندگی مردم عادی(رعیت های)قسمتی از بیابانهای اطراف خراسان و دشت کلیدر رو روایت میکنه.
کتاب با روایت داستانی عاشقانه شروع میشه و تو جلدهای بعدی شخصیت های جدیدی به کتاب اضافه میشن تا در نهایت از جلد ششم به بعد متوجه میشیم که "شهر آبستن حوادث است"!...یعنی ماجراهای اصلی کتاب از اونجا شروع میشه.
کتاب روایتگر سختی های زندگی رعیت ها و فقری هست که باهاش دست و پنجه نرم میکنن....داستان خنده ها,گریه ها,عروسی ها و دهل زدن ها و از طرفی مرگ ها,کشت و کشتارها و خون طلبی ها...
قهرمان اصلی کتاب جوانی به اسم"گل محمد کلمیشی" هست ولی قهرمان من بدون شک "بلقیس"(مادر گل محمد) بود....چقدر این زن بزرگ و قوی و استوار بود که برادر شوهرش(خان عمو) خطاب به بلقیس میگه:سایه ات بالاسر خانمان کلمیشی بماند دده بلقیس!
بنظر من کلیدر با فاصله ی زیادی نسبت به باقی کتابها,برترین رمان فارسی هست.تمام جملات این کتاب سه هزار صفحه ای با نثر ادبی فارسی اصیل نوشته شدن و پر هست از اصطلاحات محلی خراسانی و بلوچی و کوردی که رسما منو دیوانه ی خودش کرد.حرف کمی نیست که سه هزار صفحه بنویسی و بتونی خواننده رو ده جلد با خودت بکشی جلو و همچنان جذاب باشی در عین حال انقدر دایره ی لغات وسیعی داشته باشی که شاید بشه گفت هیچکس نتونه باهات رقابت کنه...بنظرم این فقط از محمود دولت آبادی برمیاد.
از طرفی کتاب پر از پیامهای ارزشمند هست و شما صرفا با یه داستان سرگرم کننده روبه رو نیستین.داستان عشق به زن,عشق به مادر و عشق به فرزند و در راس همه ی اینها عشق به مردم...
البته جلدهای سه تا شش کمی منو خسته کردن و با خودم میگفتم حوصله ی تموم کردنش رو ندارم ولی درست از جلد ششم عاشقش شدم...من با این کتاب خندیدم,باهاش بغض کردم و اشک ریختم و ازش یاد گرفتم...و با خوندن این نثر عالی کیف کردم.
بنظرم شاید کسی بتونه بگه کلیدر مورد علاقه ی من نیست,اما نمیتونه شاهکار بودن این کتاب رو کتمان کنه...
بازهم از نظر من هر کتابخونی باید یک بار این کتاب رو بخونه(حتی اگر به این سبک علاقه نداشته باشه) تا حداقل وقتی کسی حرف از مقایسه ی یک کتابی با کلیدر میزنه بفهمه چی میگن!
+موقع خوندن جلد آخرش مدام حوادث کربلا تو ذهنم میچرخیدن و حرف شریعتی که گفته بود ماجرای کربلا بخشی از یک سیر تاریخی هست که از زمان هابیل و قابیل شروع شده و تا آخرالزمان ادامه پیدا میکنه.سیر مقابله ی حق و باطل...و از نظر من به عنوان یه خواننده,ماجراهای این کتاب هم توی همون مسیر ادامه پیدا کردن.
12.مارک و پلو_منصورضابطیان.
فکر میکنم برای من که ارادتی خاص به آقای ضابطیان دارم کمی دیر بود برای شروع کتابهاشون اما خب ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه ست.ایشون شروع کردن به نوشتن سفرنامه هاشون و بجز این کتاب چند جلد سفرنامه ی دیگه هم دارن.
این کتاب مجموعه ای از نوشته هایی نسبتا مختصر بود در مورد سفر به کشورهایی مثل اسپانیا و فرانسه و آمریکا و هند و ...به همراه عکسهایی واقعا زیبا از این کشورها.البته ایشون زمانی که این سفرها رو میرفتن تصمیم جدی برای نوشتن کتاب نداشتن بنابراین طبیعیه که خیلی کامل نباشن اما کتابهای بعدی(مثلا سباستین که سفرنامه ی ایشون به کوبا هست)باید مفصل تر و البته جذابتر باشه.فضاسازی ایشون به قدری خوب بود که من ترغیب شدم حتما باقی سفرنامه های ایشون رو هم بخونم.(کاش به قول ایشون جوون های ایرانی کمی کمتر به تجملات میپرداختن و در عوض بیشتر سفر میکردن)
11.خداحافظ گاری کوپر_رومن گاری.
همونطور که میدونید این کتاب خیلی معروفیه اما من صرفا به این علت نخریدمش.دلیل من بیشتر لذتی بود که از خوندن کتاب "زندگی در پیش رو" از همین نویسنده بردم.کتاب در مورد پسر جوان آمریکایی به اسم لنی هست که دوران سربازیش مقارن شده با جنگ آمریکا و ویتنام و لنی برای فرار از جنگ به سوئیس پناه برده چون سوئیس برف زیادی داره و لنی یه اسکی باز حرفه ایه و برف و اسکی دلیل زنده بودنش هستن و عشق اول و آخرش(طوری که هرجا میره اسکی هاش همراهش هستن)
تابستون فرا میرسه و دیگه برف درست و حسابی واسه اسکی کردن نیست و لنی مجبور میشه واسه گذران زندگی از کمپی که توش زندگی میکنه بیاد پایین و کار کنه.گهگاهی با دخترایی وارد رابطه میشه اما به محض اینکه دخترا بهش وابسته میشن لنی بار و بندیلش رو جمع میکنه و میزنه به چاک چون معتقده عشق,وابستگی و ازدواج و بچه دار شدن یعنی پایان آزادی ها و شروع روزمرگی...بهتره باقی داستان رو خودتون بخونین و شاهد از هم پاشیدن فلسفه ی زندگی لنی داستان باشین و ببینین که عشق خبر نمیکنه!!!
مثل کتابای دیگه ی رومن گاری دوستش داشتم اما واقعا دارم از دست ترجمه های بد و غلط های نگارشی دارم کفری میشم!!
10.ناطوردشت_جی دی سلینجر.
راوی داستان پسر16-17ساله ای به اسم هولدن هست که از مدرسه اخراج میشه و ماجرای سه روز بعد از اخراج مدرسه رو تعرف میکنه و از وقایعی میگه که تو اون چند روز براش اتفاق افتاده.ترجمه ی کتاب مافوق افتضاح بود.سانسور تا دلتون بخواد و گاها به جمله هایی برمیخوردم که هیچ ربطی به جمله ی قبل یا بعدشون نداشتن و واضحا میشد فهمید اون جمله بخش باقیمونده از فرایند سانسوره.
حقیقتش اینه که زیاد باهاش ارتباط برقرار نکردم اما از شما میخوام اگه کسی این کتاب رو خونده و متوجه نکته ی مثبتی شده که شاید به چشم من نیومده,بگه تا در موردش فکر کنیم.
(من معتقدم هر کتابی ارزش اقلا یکبار خوندن رو داره.وقتی میگم با این کتاب ارتباط برقرار نکردم معنیش این نیست که کتاب بدیه یا اینکه نرید طرفش.معنیش اینه که اتفاقا باید بیشتر تحریک بشید واسه اینکه بخونیدش و ببینید نظرتون چقدر با من موافق یا مخالفه.و فراموش نکنید که این یه کتاب خیلی معروفه که کلی طرفدار داره.)
9.پاییزفصل آخر سال است_نسیم مرعشی.
این کتاب صرفا جهت در کردن خستگی اون هفت جلد کتاب سنگین هست با یک عالمه اسامی سخت ترکمنی.
یه کتاب زنانه ی ایرونی بود با داستانی ساده و دلنشین.
این کتاب چند فصل داره که راوی هرفصلش یک زن هست.لیلا,روجا و شبانه سه تا دوست هستن که از آشفتگی های زندگی شون میگن.(از خوندنش راضی ام)
2,3,4,5,6,7,8.آتش بدون دود_نادر ابراهیمی.
این ها در واقع هفت جلد کتاب هستن که تو این سه جلد چاپ شدن(سه تا تو جلد اول,دوتا تو جلد دوم و دوتا هم تو جلد سوم) و در موردشون همین بس که نادر ابراهیمی برای نوشتنشون سی سال وقت صرف کرده.
اسم کتابها به ترتیب:گالان و سولماز_درخت مقدس_اتحادبزرگ_واقعیت های پرخون_حرکت از نو_هرگز آرام نخواهی گرفت_هرسرانجام,سرآغازیست.
ماجراها تماما بین ترکمن ها و درصحرای ترکمن اتفاق می افتن.ماجرا از جنگ بین دو قبیله ی اصیل ترکمن شروع میشه و میرسه به عشق دلاوری از یک قبیله به زیباترین دختر قبیله ی دشمن.در کتابهای بعدی شخصیت های اصلی داستان میشن فرزندان این دوتا عاشق و به تدریج نوه ها الی آخر پس فهمیدین که کلا ماجراها بین همین خاندان میچرخه و درنهایت شخصیت های هر دوره از داستان درگیر مسائل سیاسی کشور میشن و همگام با حکومت رضاخان و بعد محمدرضاشاه,داستان ما هم پیش میره.
داستان یک جور تاریخ ترکمن هست که از زمانی که ترکمن ها به راحتی و سر هر مسئله ای خون میریختن شروع میشه و به تدریج میرسیم به از مد افتادن چادر سیاه ها و جایگزینی شون با کپر و بعد اتاق.میرسیم به مدرسه و مسجد دار شدن ترکمن صحرا و پیشرفت جوانهای ترکمنی و تحصیلات عالیه ی این جوونها...
البته خود نویسنده تاکید داره که این کتاب تاریخ مستند نیست بلکه موازی با تاریخ هست.یعنی نادر ابراهیمی سالها با ترکمنها زندگی کرده و سعی کرده داستانی که نوشته نزدیکی زیادی با واقعیت داشته باشه.بعضی اسامی که اسم میبره واقعا وجود حقیقی داشتن و خیلی از اتفاقات در حقیقت رخ دادن اما نویسنده به خواست خودش و برای جذاب کردن داستان تغییراتی در واقعیت ها داده.مثلا اسم واقعی بعضی از مامورای ساواک عینا تو داستان ذکر میشه ولی نویسنده بدون توجه به سرگذشت اون فرد,خودش یه ماجرایی طراحی میکنه و در یک جایی از داستان این افراد رو یکی یکی میکشه.یا یک فرد معمولی ترکمن رو در حد قهرمان ملی بالا میبره.
یا مکالماتی بین شاه و شخصیت اصلی این داستان تنظیم میکنه که هیچوقت در واقعیت رخ نداده.
خود نویسنده تاکید میکنه هنگام خوندن این کتاب واقعیت های تاریخی رو کنار بذارین و فقط به عنوان یک داستان بهش نگاه کنین چون من تاریخ ننوشتم.
نویسنده در پایان از رنجی که بابت نوشتن این هفت کتاب کشیده مینویسه و اینکه اگه میخواست کاملتر شون کنه و تمام داستانهای که تو ذهنش بود رو بنویسه شاید سالهای دیگه زمان میبرد اما میگه حیف که به سن پیری رسیدم و دیگه عمرم کفاف نمیده.
این کتابها با وجود حجیم بودن هیچوقت من رو خسته نکردن و هر هفت جلد رو با اشتیاق دنبال کردم.
من چون از قبل قلم این نویسنده رو دوست داشتم,واقعا از خریدم راضی هستم.
1.یک مرد_اوریانافالاچی.
این کتاب 600صفحه ای, داستان زندگی مردی به اسم الساندرو پاناگولیس هست,یک مبارز سیاسی یونانی و نامزد اوریانا. که اوریانا بعد از به قتل رسیدن پاناگولیس در قالب نامه ای بهش مینویسه و جزئیات اتفاقاتی که برای اون قهرمان افتاده رو شرح میده.
من این کتاب رو با اعتماد به قلم خانوم اوریانافالاچی و ترجمه های یغماگلرویی خریدم و خیلی از خریدم راضی ام چون انقدر جذاب و با کشش نوشته شده که گاهی فراموش میکنم این مرد بیگانه ست و احساسم بهش مثل یک قهرمان وطنیه.
کتابی که هر احساسی رو تو آدم زنده میکنه و چند دقیقه ی بعد میکشه...
(خداروشکر که اولین انتخابم تو سال96 یه انتخاب عالی بود.)