کتابهای پایین لیست,بخشی از کتابهایی هستن که تو سال 95 خوندم:
33.سی و سومین کتاب سال95.
سه شنبه ها با موری_میچ آلبوم.
راوی
داستان مردی هست که سالها بعد از اتمام تحصیل,به طور اتفاقی استادش رو
میبینه.استادی که در دوران تحصیل باهاش رابطه ای فراتر از رابطه های عادی
استاد دانشجو داشته...
ماجرای داستان مستند و بر اساس واقعیت هست.استاد
که اسمش موری هست حالا دچار بیماریALSشده و بدنش دچار فلج بالارونده شده که
از پاها شروع شده و طبق پیش بینی پزشکها درنهایت به قفسه ی سینه و ریه ها
میرسه و درنهایت موری براثر خفگی میمیره.
راوی بعد مدتها دوباره با موری
ارتباط برقرار میکنه و هرسه شنبه به دیدارش میره و در مورد مسائلی مثل
عشق,ازدواج,مرگ و...سوالاتی میپرسه.طرح این مسائل از زبان فردی که قراره به
زودی بمیره و نحوه ی نگرشش به این موضوعات واقعا شگفت انگیزه!این کتاب
برای من که اثرات مثبت زیادی داشت و بنظرم خصوصا برای کسایی که بخاطر
مشکلاتی دچار ناامیدی شدن خیلی کتاب خوبیه!
32.سی و دومین کتاب سال95.
نامه به پدر_فرانتس کافکا.
قصد داشتم برای اولین بار یکی از کتابهای کافکا رو بخونم و ببینم به سبکش
علاقه دارم یا نه.چشمم به این کتاب افتادم و با خودم گفتم چه بهتر که اول
با خودش آشنا بشم و خانواده اش.
کافکا پدر بسیار مستبدی داشته که پیامد
رفتارهای بدی که با پسرش داشته,تا سالهای سال در رفتار کافکا میمونه.و حتی
خیلی از کتابهاش رو درحالی نوشته که تحت تاثیر ترس و وحشت از پدرش بوده.این
کتاب در حقیقت نامه ای هست که به پدرش نوشته و در اون نامه به شرح روابط
خودشون دو نفر پرداخته و قرار بوده این نامه توسط مادرش به دست پدرش برسه
اما مادر کافکا رعایت حال همسرش رو کرده و چون میدونسته با خوندن این نامه
دگرگون میشه هیچوقت به دست همسرش نرسونده و سالها بعد در قالب کتابی چاپ
شده...خوندنش برای من دردناک بود و بنظرم در متن خودش نکات مهم تربیتی هم
داره....
31.سی و یکمین کتاب سال95.
چهل نامه ی کوتاه به همسرم_نادر ابراهیمی.
قبلا هم نوشته بودم که نادر ابراهیمی باید شاعر میشد که نثرش آدم رو به
رقص درمیاره و آخه چی از این قشنگتر که نرمی قلمش به نوشتن نامه برای همسرش
بچرخه؟
(سرنوشت طوری رقم خورد که نه آیدای شاملو شدیم و نه همسر نادر
ابراهیمی.اما امیدوارم ادامه ی سرنوشت مون به سمتی متمایل شه که کسی کتابی
عاشقانه به یادمون بنویسه)
30.سی امین کتاب سال95.
زندگی در پیش رو_رومن گاری.
یه کتاب واقعا فوق العاده که بعد خوندنش مدام با خودم میگفتم چرا زودتر نخریدمش آخه؟
این
کتاب از زبان پسر بچه ای روایت میشه که مادرش روسپی بوده و سالها قبل اون
رو به یک خانوم روسپی دیگه به نام رزا خانوم سپرده تا ازش نگهداری کنه.یک
جایی از داستان این پسر به منتهای بدبختی میرسه اما در همون جا,عظمت
انسانیت رو میبینیم که چطور به کمک همدیگه میان و چطور دردها مشترک
میشه....نکته ی جذاب این کتاب راوی داستان هست.پسر بچه ای که سعی داره خیلی
قلمبه سلمبه حرف بزنه اما سوتی های خنده دارش و فحش هایی که خیلی راحت از
دهنش بیرون میان و مترجم داستان یعنی خانوم لیلی گلستان عینا ترجمه شون
کرده باعث تفریحتون میشه...توصیه میکنم حتما با ترجمه ی لیلی گلستان
بخونین.
28و29.بیست و هشت و بیست و نهمین کتابهای سال95.
قدم بخیر مادربزرگ من بود و عروس بید_یوسف علیخانی.
از این نویسنده قبلا کتاب"بیوه کشی" رو خونده بودم,که رمانی بود با لهجه ی
میلکی(میلک روستایی در اطراف قزوین) که خیلی برام جذاب بود و دوسش داشتم و
این دوتا کتاب رو به تضمین اون کتاب خریدم.این دوتا در واقع به همراه یک
کتاب دیگه که اسمش رو فراموش کردم به "سه گانه ی یوسف علیخانی" معروف هستن و
از یکسری داستان کوتاه تشکیل شدن که ماجرای همه شون تو همون روستای میلک
میگذره و اتفاقاتی که رخ میده همه برگرفته از افسانه های همون محل
هستن.افسانه های عجیبی که خوندنشون واقعا خالی از لطف نیست.اما این کتابها
برای خواننده های عجول اصلا مناسب نیستن چون باید طول بکشه تا با لهجه ی
کتاب آشنا بشین و این کار به وقت نیاز داره.من که لذت بردم از خوندن شون.
27.بیست و هفتمین کتاب سال95.
همسران خوب_لوئیزا می آلکوت.
همینطور که میدونین این کتاب جلد دوم همون کتاب معروف"زنان کوچک"هست.فقط
به عنوان کنجکاوی خریدمش و میدونستم مثل باقی کتابهای کلاسیک قرار نیست
اتفاق فوق العاده ای بیفته و چون میخواستم یه کتاب ساده بخونم این رو
خریدم.
یه کتاب نوجوان دلپذیره و طرفدارهاش طیف خاصی هستن و خیلی افراد
هم از خوندن این کتابها لذتی نمیبرن.پس بهتره اگر به این سبک علاقه
ندارید,بیخودی پول خرج نکنید برای خریدش.
26.بیست و ششمین کتابم درسال95.
مگه تو مملکت شما خر نیست_عزیز نسین.
انتهای همین لیست کتاب دیگری از این نویسنده ی ترک معرفی کردم و در مورد
طنز به خصوصش توضیح مختصری دادم.این کتاب مجموعه ای از چند داستان کوتاه با
طنزی تلخ بود که با پایان هر کدومش نا خودآگاه میگفتم:اه...راست میگه
لعنتی!
25.بیست و پنجمین کتاب سال95.
سال بلوا_عباس معروفی.
قبلا
کتاب "تماما مخصوص" از این نویسنده رو خونده بودم اما چون با سبک نگارش
ایشون آشنایی نداشتم زیاد بهم نچسبید.عباس معروفی ماجراها رو درهم میکنه و
هر خط از جایی متفاوت مینویسه و باید با سبک نوشتنش آشنایی پیدا کنین تا
متوجه ماجراها بشین.همین رو بگم که این کتاب از نظر من فوق العاده بود.چقدر
ناراحت بودم موقع تموم شدنش و چقدر لذت بردم از هر سطرش.همه ی خطوطش مثل
شعری بودن که تو گوشم زمزمه میشدن.
24.بیست و چهارمین کتاب سال95.
شوهرآهو خانم_علی محمد افغانی.
یکی از بهترین رمانهای فارسی معرفی شده و حدود800 صفحه داره.موقع خوندنش
نباید عجله داشت چون نویسنده با حوصله ی تمام و به زیبایی همه چیز و جزئیات
همه ی مکالمات رو نوشته.ماجرای داستان در شهر کورد نشین کرمانشاه و در
دوره ای از تاریخ کشور که مردم با درشکه جابجا میشدن و زنها با چادرنمازهای
گل گلی بیرون از منزل ظاهر میشدن میگذره.
ماجرای این کتاب در حقیقت
کشمکش بین سه تا شخصیت هست که دوتاشون خانوم هستن.اگه این کتاب در زمان
کنونی نوشته شده بود حتما میانه ی خوندن رهاش میکردم بخاطر ضعف شخصیتی و
تحقیر دوتا خانوم داستان اما با توجه به اینکه این کتاب سالها قبل و در
زمانی که ازدواج کردن تنها راه خوشبخت شدن زنها بود نوشته شده میشه درکش
کرد.زمانی که زن برای نگه داشتن شوهرش و حفظ کردن سایه ی یک مرد بالا سر
بچه هاش حتی حاضر بوده کف پای مردش رو ببوسه.
رمان خوبی بود و بنظرم پایان خوبی هم داشت.
23.بیست و سومین کتاب سال95.
طرحی از یک زندگی_دکتر پوران شریعت رضوی.
خب بارها گفتم که من شیفته ی شخصیت دکتر شریعتی هستم و در برهه ای از زندگیم با خوندن کتابهاش دچار تحول روحی
شدم و شروع کردم به نماز خوندن.درسته که ایشون نقص ها و نظرات عجولانه و تندی هم داشتن.اما در این مورد من با
دخترشون موافقم که گفتن پدرم در جوانی از دنیا رفت و برخلاف خیلی از نظریه پردازهای دنیا که سالها بعد,در مورد نظرات
قبلی خودشون تجدید نظر میکنن,فرصت تجدید نظر پیدا نکرد.اما با همه ی نقص هایی که هر انسانی داره,من معتقدم
اسلامی که ایشون معرفی کردن,در متعالی ترین شکل خودش و به دور از هر رنگ و ریایی بوده.ایشون تمام زندگی خودشون
رو در راه عقیده شون صرف کردن.کاری که تو این دوره و زمانه شاید کمتر کسی حاضر به انجامش باشه.
این کتاب رو به ارادتمندان ایشون توصیه میکنم.و فکر میکنم به لذت بغض های گهگاهی موقع خوندنش و تفکر بعد از کنار
گذاشتنش بیرزد.
22.بیست و دومین کتاب امسالم.
دوستش داشتم_آنا گاوالدا
کتابی که در عرض یک روز خوندمش.ماجرایی رو از زاویه دید جدیدی مطرح میکنه و در پایان داستان با هزارتا سوال و
سردرگمی تنهات میذاره.انقدر عجیبه که نمیدونی برای اولین بار باید ازین جهت به موضوع نگاه کنی یا نه.من حتی تا مرز
تنفر از نویسنده هم رفتم(البته برگشتم:D)....قطعا از خوندنش راضیم!
21.بیست و یکمین کتاب امسالم.
طاعون_آلبر کامو
هنوز در حال خوندن این کتاب هستم.ریتم داستانش,خشکی و بی رمقی که نویسنده سعی داره تو فضای داستان نمودار
کنه و حتی همین سمبولیک بودن داستانش منو یاد کتاب "کوری" میندازه.مسلما ماجرای تفکر برانگیزی داره.ماجرای
مردمی که به تدریج به انحطاط کشیده میشن.اما متاسفانه اصلا از ترجمه اش راضی نیستم و گاهی باید چند بار بخونم تا
جملات رو مرتب کنم.مشکلی که سر خوندن کتاب گتسبی بزرگ داشتم.پس اگه خواستین این کتاب رو بخرین,اول در مورد
باقی ترجمه هاش تحقیق کنین.
20.بیستمین کتاب امسالم.
بلندی های بادگیر_امیلی برونته.
این کتاب رو ده سال قبل خونده بودم.بی پولی ماه قبل اجازه نداد کتاب جدید بخرم و از طرفی اعتیادم به کتاب
مجبورم کرد تا از سر اجبارمجددا بخونمش.بنظر من کسی باید عاشقانه های کلاسیک رو بخونه که واقعا سبک شون رو
دوست داشته باشه.متاسفانه این سبک نوشته ها اصلا طبق سلیقه ی من نیست ولی چندین جلد ازین رده
کتاب دارم و هروقت احساس کنم ذهنم خسته شده و حوصله ی کتاب سخت ندارم یکی ازین کتابها رو میخونم.
اضافه کنم که این کتاب یکی از بهترین رمان های عاشقانه ی کلاسیک هست پس اگه به این سبک علاقه دارین
ازش لذت میبرین.
19.نوزدهمین کتاب امسال.
یک عاشقانه ی آرام_نادر ابراهیمی.
هر لحظه که میخونمش انگار کسی داره زیباترین شعر جهان رو کنار گوشم زمزمه میکنه.با تموم شدن هر صفحه اش
غرق تعجب میشم ازینکه این آدم چقدر دایره ی کلمات وسیعی داره و چه حیف که شاعر نشد...که شعرش سنگ راهم
عاشق میکرد....تمام این کتاب تو دو کلمه خلاصه میشه:روح نواز....
18.هجدهمین کتاب امسال.
دایی جان ناپلئون_ایرج پزشکزاد
بارها گفتم که هیچ چیز به اندازه ی یک کتاب طنزآمیز خوب نمیتونه منو سر ذوق بیاره و برای من
چه چیزی جذابتر از این کتاب که دیالوگهاش پی در پی صدای قهقهه ام رو هوا میکنه؟
17.هفدهمین کتاب امسالم.
استخوان خوک و دست های جذامی_مصطفی مستور
یه رمان کم حجم با داستانی گیرا از ساکنین یه ساختمان که هرکدام جداگونه طرح میشن.
این کتاب رو یکجا خوندم.
16.شانزدهمین کتاب امسالم.
کیمیاگر_پائولوکوئلیو
کتاب قشنگی بود در مورد لزوم انتخاب هدف در زندگی و تلاش برای رسیدن به همون یگانه هدف.دعوت به انسان واقعی بودن.
از خوبی های این کتاب,پایان شگفت انگیزش بود.فوق العاده به فکرم فرو برد.
15.پانزدهمین کتاب امسالم.
بادبادک باز_خالد حسینی
هرچقدر فکر کردم که چه معرفی از این کتاب بنویسم تا حق مطلب ادا شده باشه ,
دیدم سکوت کنم بهتره.یک کلام:خط به خط این کتاب حقایقی بود که منو تکون
داد.این کتاب رو بدون شک در لیست بهترین کتابهایی که خوندم قرار میدم.
بنظر
من همونقدر که معرفی کتاب کار درستیه,توصیه ی کتاب کار احمقانه و نادرستیه
چراکه سلایق خیلی متفاوتن.ولی اینبار میخوام این کتاب رو به شدت توصیه
کنم.
14.چهاردهمین کتاب امسالم:
"بچه های امروز معرکه اند" _"عزیزنسین".
تعریف طنز عزیزنسین,نویسنده ی ترک تبار رو شنیده بودم و میدونستم انتشار کتابهاش بعد انقلاب ممنوع شده.همین که به گوشم رسید
دوباره کتابهاش مجوز چاپ گرفتن اقدام کردم برای خرید این کتابش.و میتونم بگم حتما کتابهای دیگری هم ازش خواهم خوند.
من شیفته ی طنزهای جدی ام!طنزی به دور از لودگی و اداهای زننده.طنزی بدون توهین و تحقیر و این کتاب منو تقریبا راضی کرد.
ماجرای کتاب کلا درقالب نامه هایی هست که دو دوست به نامهای احمد و زینب
با هم رد و بدل میکنن و از رفتار پدر و مادر و معلمهاشون
برای هم مینویسن و یک نوع طعنه زدن به شیوه ی غلط تربیتی و شکاف عمیق بین بزرگترها و بچه هاست.