اصحاب کهف
دوشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۵۷ ب.ظ
روز خوب از همون اولش خوبه....خوب بیدار میشی,خوب آماده میشی و به موقع میرسی بیمارستان...خب البته مجتبی با وجود اینکه بهش گفته بودم نوبت شرح حال گرفتنشه عمدا نیومد با این امید که بالاخره من مجبور میشم جورش رو بکشم اما نکشیدم و گفتم این تو بمیری از اوناش نیست ولی شانس آورد که دکتر از مریضش شرح حال نخواست(همیشه دوستی جدا,کار جدا)!
روز خوب جوری ادامه پیدا میکنه و اتفاقاتی رو برات رقم میزنه که میفهمی بهترین استاد راهنما و بهترین مشاور آماری رو انتخاب کردی و مدام با خودت میگی آقای خدا چندبار بگم مرسی که به سمت یه انتخاب درست هولم دادی؟
روز خوب میرسه به اونجایی که دوستت زنگ میزنه و میگه خونه مون تنهام,همه تون بیاین اینجا و چقدر این دورهمی دخترونه چسبید که چندین ساعت متوالی از گوشی و اینترنت و تلگرام و کوفت و زهرمار جدامون کرد و نشوندمون پای ورق بازی کردن,خوندن و رقصیدن و گیتار زدن...آشپزی کردن و بلال کباب کردن و در نهایت وقتی پلکها از خستگی التماست میکنن,دوتا دونه چوب کبریت زیرشون زدن و فیلم Perfect strangers رو دیدن و خوشحال بودن ازینکه هنوز مجردیم و دغدغه ی خیانتهای پی در پی به تصویر کشیده شده توی این فیلم رو نداریم(حالا بگذریم ازینکه اومدیم همون بازی توی فیلم رو انجام بدیم اما دریغ از حتی یکبار زنگ زدن گوشی هامون)!!!
میرسه به اونجا که میفهمی وقتی در توالت از داخل قفل نمیشه و دوستات رو سر انجام کارشون غافلگیر کرده و درو باز میکنی و میخندی غافل ازینکه مثانه ی نااهلت شوخی سرش نیست و چند ساعت بعد آلارم میده و تو با حالت ندامت عذرخواهی میکنی و خواهش اینکه اگه من بیشعورم شما نباشین و بذارین این یه ریزه شاش تو خلوت خودم بریزه بره اما دوستات بهت ثابت میکنن که از هر دستی بدی از همون دست میگیری!!!!!
روز خوبت با یه رانندگی خوب تو یه شب عالی با صدای همایون شجریان به اوج میرسه...و...
...و؟
اما کاش انتهای این روز خوب به رسیدن خونه و روشن کردن اینترنت و باخبر شدن از فاجعه ی زلزله ختم نمیشد...
کاش تو همون غار بیخبری میموندیم و میموندیم و میموندیم...
روز خوب جوری ادامه پیدا میکنه و اتفاقاتی رو برات رقم میزنه که میفهمی بهترین استاد راهنما و بهترین مشاور آماری رو انتخاب کردی و مدام با خودت میگی آقای خدا چندبار بگم مرسی که به سمت یه انتخاب درست هولم دادی؟
روز خوب میرسه به اونجایی که دوستت زنگ میزنه و میگه خونه مون تنهام,همه تون بیاین اینجا و چقدر این دورهمی دخترونه چسبید که چندین ساعت متوالی از گوشی و اینترنت و تلگرام و کوفت و زهرمار جدامون کرد و نشوندمون پای ورق بازی کردن,خوندن و رقصیدن و گیتار زدن...آشپزی کردن و بلال کباب کردن و در نهایت وقتی پلکها از خستگی التماست میکنن,دوتا دونه چوب کبریت زیرشون زدن و فیلم Perfect strangers رو دیدن و خوشحال بودن ازینکه هنوز مجردیم و دغدغه ی خیانتهای پی در پی به تصویر کشیده شده توی این فیلم رو نداریم(حالا بگذریم ازینکه اومدیم همون بازی توی فیلم رو انجام بدیم اما دریغ از حتی یکبار زنگ زدن گوشی هامون)!!!
میرسه به اونجا که میفهمی وقتی در توالت از داخل قفل نمیشه و دوستات رو سر انجام کارشون غافلگیر کرده و درو باز میکنی و میخندی غافل ازینکه مثانه ی نااهلت شوخی سرش نیست و چند ساعت بعد آلارم میده و تو با حالت ندامت عذرخواهی میکنی و خواهش اینکه اگه من بیشعورم شما نباشین و بذارین این یه ریزه شاش تو خلوت خودم بریزه بره اما دوستات بهت ثابت میکنن که از هر دستی بدی از همون دست میگیری!!!!!
روز خوبت با یه رانندگی خوب تو یه شب عالی با صدای همایون شجریان به اوج میرسه...و...
...و؟
اما کاش انتهای این روز خوب به رسیدن خونه و روشن کردن اینترنت و باخبر شدن از فاجعه ی زلزله ختم نمیشد...
کاش تو همون غار بیخبری میموندیم و میموندیم و میموندیم...
۹۶/۰۸/۲۲